Page images
PDF
EPUB
[blocks in formation]

The king hastened by quick marches to reach this new enemy; but though he was reinforced with fresh troops, he found himself weakened also by the desertion of his old soldiers, who from fatigue and discontent at his refusing to divide the spoil among them, secretly withdrew from their colours. His brother however advised him to prolong the war; urging that if the enemy were harassed with small skirmishes, straitened in provisions, and fatigued with the bad weather and deep roads during the winter season, which was approaching, they must fall an easy and bloodless prey. Above all he exhorted him not to expose his own person: but the king was deaf to his advice, and elated with his past success and stimulated by his native courage, resolved to give battle forthwith in person.

WEDNESDAY, 22ND DEC., 10 A.M. TO 1 P.M.
PERSIAN: GRAMMAR, &c.

REV. SELL.

(All Grammatical terms must be written in Persian.)

انشای ابوالفضل Give a short account of the author of the .

Of what does the book consist? In what kind of prose is it com

posed?

غني of تذكره II Give a short

III. In what sense are the following phrases and words used in

[merged small][merged small][merged small][ocr errors][merged small][ocr errors][merged small][merged small][merged small][merged small][merged small][merged small]

ز جمله اسمیه into (6) ; جمله فعلیم Change (a) into .. e) into) ; جمله استثنائيه d) into) ; جمله شرطيه c) into)

[blocks in formation]

باری آن توانگر در ویش را گفت که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهي گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت رہا ئي يا بي كم حكما گفته اند نان جوین خوردن و بر زمین نشستن به که کمر زرین بستن و بخدمت ايستادن *

تصرفات علي

كلام
م

VII. Point out the in (a) and (b); the

selt in (c) and (d) ; and the

in (e) and (ƒ).

(ع) پیران گل تن گل عارض گل لب دلدار گل

[blocks in formation]

(ع) اگر چه صد سال زبیخودی با بخاک رایت هفتاد

باشم *

(ع) گر هم زر جعفري دارد .

(ع) چو مردي چه سیراب چه خشک لب

[ocr errors][merged small][merged small]

كمال عاشقي پروانه دارد

که هیچ از سوختن پروا نه دارد

پرستار امرش همه چیز و کس ابني آدم و مرغ و مور و مگس

(e)

(f)

VIII. Explain and illustrate.

تشبيه موکد – تجنيس مطرف تجنيس مطرف - مجاز مرسل

تجنيس خط

IX. Give,

,of the following اعراب صحيح a) the)

نکات-سیما- خدیو ولایت-خيمه - خشم :

*

(b) the derivation of

پرستار مستعار اعتلا تو کید – استمرار روابط تاریخ c) the date of the following)

[blocks in formation]

X. Under what circumstances can the following be correctly used

[blocks in formation]

چون در آئین سلطنت و کیش مروت اتفاق مقدم برا ختلاف و صلح اصلاح از حربست علي الخصوص نیت حق طويت ما که از مبادي انکشاف

صبح شعور تا

این زمان همواره اختلاف مذاهب و افتراق مشارب منظور نداشته و طبقات ادام را عبادالله دانستم در انتظام احوال عموم خلایق کو شش نموده ایم .

XII. Give the meanings of

نمي دانم که گمرک مال من چه خرچ خواهد بود (1)

(6)

از بسکه زمین سر بود پاي اسپ من سرید و اسپ زمین

تا

خورد *

ریشه در آب است اميد ثمري است *

(c)

به ناظر من بگو که یک دست فنجان نلبگین بخرد * (4)

WEDNESDAY, 22ND DEC., 2 TO 5 P.M.

PERSIAN : TRANSLATION.

REV. E. SELL.

I. Translate into English :

(a)

المنة لله که از آغاز ابتسام صبح اقبال و طلوع نیر اجلال که مبدای جلوس بر او رنگ سلطنت است تا امروز كم اعوام سعادت انتظام خلافت باربعین پیوسته و در نظر دوربین عنفوان ریعان بهار دولت و اهتزاز ریحان حديقه افضالست همگي ہمت فلكي اعتصام بتكميل و تربیت ار صنفي سيماً مغترفان بهار علوم و حکم بوده

مستعدان و علي الد وام مستكملان مهر فریق در حواشي سرير و الا بمطالب عاليه رسيده كامياب صورت ومعني اند *

(b)

سلاله خاندان لطافت و نقاوة دومان دولت رافع ملال واندي یعنے پیر صورت جوان سیرت سبز کہی که دختر بیواسطه مشهور في الاكناف والاطراف المستغنى عن الا و صاف سر سبز ست سلام عشق التيام مي رساند *

حباب

آدم خاکي زحامي دارد از مي اجتذاب کوزه گل پخته چون گردد نمي ترسد زاب پر که در راه سبكسا ري قدم زد چون هیچ جا پایش نلغزد گررود برروي آب دختر رز از نگاه گرم افتد در حجاب کاش افتادی گل ابري بچشم آفتاب پست میل خوردن پان گلرخان بند را عاشقان گوئی که از خون خودش دادند آب نور حسن از دیده تر دامنان پنهان شود نصیب از پر تو شمع ست فانوس حباب از خجالت بر نمی دارد چو نرگس سرز پیش كرا فصل بهاران نیست در ساغر شراب

بي

[ocr errors]

زايد بي آبروگر برلب دریا رود مي شود موج حصیر از زید خشکش موج آب دامن مطرب مده از دست در فصل بهار رشته گلدسته عيشت بود تار حباب سرد مهري بسکه در دلهای مردم جا گرفت روی گرم از کس نمي بينم غیر از آفتاب تا غني کرد اجتناب از مي پرستان بيخودي گشت عقل مابرنگ نشه پنهان در شراب

(c)

« PreviousContinue »